Property: an attribute or abstraction characterizing an object, but distinct from the object which possesses it.
فونتیک : (prɒpəti)
صفت : کیفیت یا ویژگی انتزاعی یک شیء . اما از خود شئی که دارای آن ویژگی است متمایز است .
- ۰ نظر
- ۲۰ اسفند ۹۶ ، ۲۰:۲۸
Property: an attribute or abstraction characterizing an object, but distinct from the object which possesses it.
فونتیک : (prɒpəti)
صفت : کیفیت یا ویژگی انتزاعی یک شیء . اما از خود شئی که دارای آن ویژگی است متمایز است .
Premise : (prɛmɪs ) one of the propositions in a deductive argument. Essentially, it is a claim that is a reason for, or objection against, some other claim
مقدمه (ی استدلال قیاسی ) : یکی از گزاره ها ( مقدمه ها )در استدلال قیاسی است . اساسا ادعا یا دلیلی است در برابر ادعا های دیگر.
ترجمه حمید خسروانی
Predicate:( prɛdɪkət )that which is affirmed or denied concerning the subject of a proposition (i.e. how we describe the subject of a proposition). The predicate is one of the two main constituents of a sentence (the other being the subject), containing the verb and its complements
محمول : آنچه که در حمل بر موضوع گزاره تایید یا رد می شود . (یعنی ما چگونه موضوع گزاره را توصیف می کنیم ). محمول یکی از دو پایه ی اساسی جمله است (دیگری موضوع است ) ، شامل فعل و مکمل های آن .
Natural Language: a language that is spoken, written, or signed by humans for general-purpose communication ، ordinary language as opposed to formal or constructed languages
زبان مادری ( زبان طبیعی ) : زبانی که به وسیله ی انسان ها،صحبت ، نوشته ، یا طراحی شده است . برای استفاده های عمومی مانند ارتباطات ، زبان عادی در مقابل زبان رسمی (زبان قراردادی ).
ترجمه :حمید خسروانی
normative :(ˈnɔːmətɪv) In philosophy, normative statements make claims about how things should or ought to be, how to value them, which things are good or bad, and which actions are right or wrong
دستوری (هنجاری) : در فلسفه سخن دستوری که ادعا می کند چیزها چگونه باید یا نباید انجام شوند، چگونگی ارزش دادن به آنها، اینکه چه چیز خوب است یا بد است، و چه اقداماتی درست است یا غلط است.
ترجمه : حمید خسروانی
Paradox: (parədɒks) a statement or sentiment that is seemingly contradictory or opposed to common sense, and yet is perhaps true in fact, or a statement that is actually self-contradictory (and therefore false) even though it appears true
پارادوکس (متناقض نما) : سخن یا احساسی که ظاهرا متناقض و متضاد با عقل سلیم است و در عین حال ممکن است در واقع درست باشد. ، یا سخنی که در واقع خود متناقض (وبنابراین غلط است) است ولی در ظاهر صحیح می باشد.
ترجمه : حمید خسروانی
.Particular:(pəˈtɪkjʊlə) a concrete individual object which cannot be copied without introducing new distinct particulars
Socrates is a particular there's only one Socrates-the-teacher-of-Plato and one cannot make copies of him without introducing new, distinct particulars
خاص (جزئی ) :یک چیز خاص محسوس ، که بدون معرفی ویژگی های متمایز جدید ، نمیتواند بدل سازی شود.
مثلا : سقراط یک چیز خاص است که تنها (یک سقراط معلم افلاطون ) وجود دارد ، و نمیتوان او را بدون معرفی ویژگی های مخصوص و متمایز جدید بدل سازی کرد.
نمونه این اصطلاح وتعریف در فلسفه اسلامی هم مطرح میباشد. از دیدگاه فلاسفه محال است که دوچیز به طور مطلق مثل هم باشند. البته ممکن است دو چیز در ظاهر مثل هم باشند، اما نه به طور مطلق؛ مثلاً در دو زمان مختلف یا در دو مکان مختلف که همین اختلاف در مکان و زمان باعث میشود که این دو چیز به طور مطلق مثل هم نبوده، بلکه دو چیز متفاوت باشند؛ از همین روی گفتهاند که اجتماع مثلین عقلاً محال است.
.Ontology:( ɒnˈtɒlədʒi) the study of conceptions of reality, existence and the nature of bein
وجودشناسی : مطالعه ی ( مفاهیم واقعیت ، وجود ) و چیستی هستی .
نکته ی عجیب و جالب توجه در این تعریف ، عبارت nature of being میباشد که به معنای چیستی وجود است .یعنی با مای شرح الاسمی میخواهیم هل بسیط را بشناسیم !
being و existence با هم مترادف میباشند به معنای وجود .
و nature به معنای چیستی و مسامحتا مترادف با essence و quiddity میباشد
Object :(ɒbdʒɪkt) a thing, an entity or a being, that can have properties and bear relations to other objects. They are usually types of particulars, but there can also be abstract objects
شیء: یک چیز، یک هویت یا یک موجود ، که می تواند ویژگی هایی داشته باشد و روابطش را با سایر اجسام حفظ کند. آنها معمولا نوع خاصی هستند، اما اینجا منظور میتواند اشیاء انتزاعی باشد .
Noumenon:(nuːmənɒn) the intellectual conception of a thing as it is in itself, not as it is known through perception .c.f. Phenomenon
نومن (بود / شی فی نفسه ) : مفهوم عقلی یک چیز فی ذاته (در ذات خودش) نه آن چیزی که ما از راه ادراک (حسی ) میفهمیم .( در مقایسه با فنومن /پدیدار )
Phenomenon:(fəˈnɒmɪnən) a thing as it appears to be, as constructed by the mind and perceived by the senses ، c.f. Noumenon
فنومن ( نمود / پدیدار) : چیزی که در ظاهر میباشد ، به گونه ایی که به وسیله ی ذهن ساخته میشود و به وسیله ی حواس فهمیده میشود. (در مقایسه با نومن )
نکته : در تصویر زیر شمع به عنوان فنومن و علامت سوال به عنوان نومن است و چشم هم به عنوان ادراک کننده .