#فرق قضیه(theorem) با گزاره (proposition):
هر قضیه ایی گزاره است اما هر گزاره ایی قضیه نیست. بلکه بعضی گزاره ها قضیه اند و باید اثبات(proof) شوند. مثلا: مجموعه زوایای قائمه ۱۸۰ درجه است باید ثابت شود. بنابراین هم قضیه است هم گزاره .
و بعضی گزاره ها قضیه نیستند زیرا نیاز به اثبات ندارند مثلا حمید به بازار می رود که در اینجا گزاره مترادف با جمله( sentence) است وقضیه نیست .
#فرق جمله (sentnce) با گزاره(proposition):
درپیام قبلی با فرق قضیه (theorem) وگزاره آشنا شدید. اکنون فرق گزاره با جمله.
عبارت (برف سفید است)و(اثلج ابیض) و (snow is white) از نظر شکلی باهم متفاوت هستند اما از نظر محتوا کاملا یکسان می باشند.
از جهت تفاوت شکلی به آنها جمله (sentence) میگویند. واز جهت محتوای یکسان به هرکدام از آنها گزاره(proposition) میگوییم.
#نقش چند واژه در زبان منطقی:
در ادامه ی مباحث ذکر شده در مورد قضیه ،گزاره و جمله ،چند کلمه را نباید با هم خلط کرد .
واژه های (درست) و( نادرست) برای جمله به کار می روند . یعنی آیا ساختار نحوی آن درست به کار رفته یا خیر.
واژه های (صادق) و(کاذب) برای گزاره به کار می رود . یعنی آیا گزاره مطابق با واقع می باشد یا خیر.
واژه های (معتبر) و (نامعتبر) برای استدلال به کار میرود. یعنی آیا ساختار منطقی آن به درستی به کار رفته یا خیر.
#فرق حقیقت با واقعیت:
بسیار دیده ایم که بدون توجه به این عبارات آنها را با هم خلط میکنند بدون اینکه به این مسئله توجه داشته باشند.
واقعیت، مربوط به عالم عین (objective) یا خارج است. مثلا برج میلاد واقعیت دارد.
حقیقت ،مربوط به عالم ذهن (subjective) است. مثلا صورتی که ما از برج میلاد در ذهن داریم به دلیل اینکه درخارج واقعیت دارد به آن حقیقت برج میلاد می گوییم.
#عالم خارج یعنی چه؟
البته نباید از نظر دور داشت که ظرف ثبوت بعضی وقایع فقط عالم طبیعت و بیرون از ذهن مانیست.
به عبارت بهتر عالم خارج فقط طبیعت، نیست بلکه عالم خارج ممکن است ذهن باشد ، ممکن است عالم مجردات باشد (درفرض وجود آن)، و یا ممکن است عالم نفس الامر باشد که فلاسفه اسلامی به این عالم اعتقاد دارند و در تعریف آن به شدت اختلاف نظر دارند.
به طور مثال علامه طباطبایی عالم نفس الامر را به تبع عالم های واقعی از جمله ذهن و طبیعت آن را دارای واقعیت می داند. مثلا علت و معلول حقیقتی است که از مقایسه دو واقعیت در عالم طبیعت به عاریه گرفته می شود و سپس به تبع آن (عدم علت ، علت است برای عدم معلول ) هرچند مستقیما ظرف ثبوت ندارد اما غیر مستقیم به یک واقعیت خارجی مربوط می شود. وظرف ثبوت آن را نفس الامر می خوانند.
نویسنده: حمید خسروانی
- ۱ نظر
- ۲۹ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۳:۰۸