اصطلاح ۵۲ و ۵۳
essence or quiddity : ( ˈɛs(ə)ns) (kwɪdɪti) In philosophy, essence is the property or set of properties that make an entity or substance what it fundamentally is, and which it has by necessity, and without which it loses its identity
ذاتی : در فلسفه ، ذاتی ، ویژگی یا ویژگی هایی است که هویت یا جوهر (آن چیزی که ذاتا هست) را می سازد. و برای آن شی وجوب دارد و بدون آن ، شئ هویت خود را از دست میدهد .
accident : Essence is contrasted with accident . a property that the entity or substance has contingently, without which the substance can still retain its identity
عرضی : ذاتی در مقابل عرضی است. ویژگی که در هویت یا جوهر شئ به طور احتمالی وجود دارد ، بدون آن تشخص جوهر سرجایش است.
توضیح بسیار مهم : خدمت دوستان عرض کنم که یکی از اشتباهات رایج بین نه تنها دانشجویان بلکه اساتید فلسفه خلط ذات با ذاتی و عرض با عرضی است که من این را طی مدتی که فلسفه میخوانم متوجه شدم .
ذاتی و عرضی : باید دانست که ذاتی همان است که در کلیات خمس مطرح می شود اصطلاحا ذاتی باب ایساغوجی می گویند ، که حقیقتِ ماهیت شی را تشکیل میدهد . مثلا حقیقت ماهیت انسان : حیوانیت و ناطقیت است.
و در مقابل آن عرضی می باشد که ویژگی بیرونی ماهیت شی را تشکیل میدهد نه هویت آن را . مثل خنده یا نویسندگی برای انسان .
معادل و توضیحات انگلیسی آنها در این بخش آمده است.
ذات (جوهر ) و عرض : ذات یا همان جوهر جنس الاجناس است (لا جنس فوقه ) مثل عقل یا نفس و ... در تعریف آن گفته اند : ماهیتی که برای تحققش نیاز به موضوع ندارد. ( زیرا خودش نقش موضوع را بازی می کند. در انگلیسی معادل آن substance است . و ارتباط بین ذات با ذاتی که در بالا مطرح کردیم لازم وملزوم است . یعنی ذات دارای ذاتی است و ذاتی برای ذات است .
و در مقابل ذات ، عرض وجود دارد، آن چیزی است که به آن جنس عالیه می گویند و در تعریف آن می گویند ماهیتی است که در تحقق خود نیاز به موضوع (جوهر ) دارد . مثل کم یا کیف یا ... در انگلیسی معادل آن همانند عرضی accident است.
توضیح و ترجمه : حمید خسروانی
- ۹۷/۰۱/۰۵