- ۰ نظر
- ۲۰ بهمن ۹۶ ، ۱۹:۵۷
Contingency: the status of facts that are not logically necessarily true or false (the possibility of something happening or not happening
احتمال (احتمالی): وضعیت حقایقی که به لحاظ منطقی ، ضرورتا ، درست یا غلط نیستند (یعنی : امکان وقوع یا عدم وقوع یک چیز).
شاید همان امکان خاص در فلسفه اسلامی است. (امکان خاص آن است که از طرفین، هم از طرف سلب و هم از طرف ایجاب، ضرورت را سلب مىکند. بنابراین وقتى مىگوییم انسان دو سر ممکن است (به امکان خاص)، منظور آن است وجود انسان دو سر محال نیست؛ چنانکه عدمش هم محال نمىباشد؛ ولى اگر بگوییم واجب الوجود ممکن است (به امکان خاص)، غلط است؛ زیرا واجب الوجود هرچند که وجودش محال نیست، ولى عدمش محال است.
حمید خسروانی
.What is rational is actual and what is actual is rational” hegel
آنچه که عقلانی است واقعی است و آنچه که واقعی است عقلانی است. هگل
.which means that all reality is capable of being expressed in rational categories
که بدین معنی است تمام واقعیت ها قادر به جای گرفتن در تقسم بندی عقلی است.
حمید خسروانی
Consciousness: the faculty which perceives and identifies things that exist, and the relationship between oneself and one's environment
آگاهی ( خرد) :قوه ایی است که چیز هایی که وجود دارند را، وارتباط خودش با محیط را ادراک میکند و تشخیص میدهد.
مترادف : the ability to experience or to feel, wakefulness توانایی تجربه یا احساس کردن / هوشیاری
اصطلاح مهم در تعریف : faculty است به معنای قوه و توانایی
. The life of man (in a state of nature) is solitary, poor, nasty, brutish, and short”
tomas habz
زندگی انسان (در حالت طبیعی) تنها ، فقیر، تند و زننده، خشن و کوتاه است .توماس هابز
اصطلاح 6
ترجمه : علیت: قائده ایی که بیان می کند ، هر علتی دارای یک اثر خاص است و این اثر وابسته به عینیت ابتدائی عوامل مؤثر ( علل معده) است.
باسلام . در این متن در نظر دارم منابع دسته اول دکتری فلسفه غرب و توضیحات مکفی رو خدمت دوستان معرفی کنم . در نظر داشته باشید که منابعی که در فضای مجازی دست به دست میشود در عین اینکه تقریبا درست می باشند اما به دلیل اختلاف و هم چنین کثرت منابع ، دانشجو به جای ذوق کردن دچار حیرت و وحشت میشود . بنابراین سعی دارم شما رو از این سرگردانی نجات بدهم انشالله .
A posteriori : where knowledge is possible only subsequent, or posterior, to certain sense experiences, in addition to the use of reason empirical
دلیل پسین (پسینی) : معرفت وقتی حاصل میشود که متعاقب یا بعد از یک تجربه حسی مشخص به علاوه ی استدال (تجربی) صورت بگیرد.
مثلا : این گزاره (بعضی دانشجویان فلسفه ، منطق بلد نیستند .) نیاز به اثبات و دلیل دارد.
A priori: where knowledge is possible independently of, or prior to, any experience, and requires only the use of reason non-empirical
دلیل پیشین ( پیشینی) : وقتی معرفت مستقل و قبل از هر تجربه حاصل میشود ، و تنها نیاز به استدلا دارد. (غیر تجربی)
مثلا : این گزاره ( همه کسانی که مرده اند سخن نمیگویند.) نیاز به اثبات ندارد وبه صورت قبلی مورد پذیرش است .
یا مثلا سه به اضافه ی دو پنج میشود.
توضیحات و ترجمه از حمید خسروانی.
دو ستان عزیز وقتی ما به یک مفهوم فکر میکنیم ، یا به یک شی نظر میکنیم در عالم فلسفه برای آن مفهوم یا شی ۴ وجود فرض می کنیم که آنهارا با لغات معادل آنها در ذیل مشاهده می فرمایید:
👇👇
۱.fact : امر واقع( یعنی حقیقت آن مفهوم یا شی /آنگونه که هست)
۲ . language : امر زبانی (در عالم زبان وجود دارد.)
۳ . subjective : امر ذهنی (در عالم ذهن وجود دارد)
۴ . objective: : امر عینی (در عالم خارج وجود دارد اما حقیقت آن نیست.)