خردخواهی و خودخوانی

زندگی نیازموده ارزش زیستن ندارد. سقراط

خردخواهی و خودخوانی

زندگی نیازموده ارزش زیستن ندارد. سقراط

سلام خوش آمدید

۵۴ مطلب با موضوع «زبان انگلیسی تخصصی فلسفه :: 53 اصطلاح پایه ایی فلسفی» ثبت شده است

Essence: the attributes that make an object or substance what it fundamentally is, and that it has necessarily

 

ذات ( جوهر ، اساس) : ویژگی هایی که  یک  موضوع  یا جوهر را می سازد ،( آنگونه که در اساس است  و ضرورت دارد .)

این کلمه مترادف با جوهر (substance) است که در مقابل آن عرض (accident )  و جود دارد.

 

حمید خسروانی

  • حمید خسروانی

. Entity: something that has a distinct and separate existence, although not necessarily a material existence

 

  هویت: چیزی که دارای یک موجودیت مجزا و جداگانه است، گرچه لزوما یک وجود مادی نیست.

تسامحا، مترادف با being یا  existence (وجود یا هستی ).

  • حمید خسروانی

 

  • Emergence: the way complex systems and patterns arise (emerge) out of a multiplicity of relatively simple interactions

  ظهور : نحوه بروز و بیرون آمدن الگوه ها وسامانه های پیچیده از درون فعل و انفعالات نسبتا ساده چندگانه .

 

In philosophy, emergence is often understood to be a claim about the etiology of a system's properties An emergent property of a system

 

در فلسفه ، ظهور ،  ادعایی درباره ی علم به سببیت خواص سامانه هاست . 

  • حمید خسروانی

#اصطلاح فلسفه اسلامی:

دوستان عزیز برای کلمه روح سه اصطلاح مهم وجود دارد که نباید آنها را باهم خلط کرد:


1.soul: نفس 

 

2.spirit: روح

 

3: self: خود(من)

 

4. Ego: خود در روانشناسی

 

سه تای اول بیشتر در فلسفه 
و چهارمی در روانشناسی به کار میرود.

 

حمید خسروانی

  • حمید خسروانی

-Dialectic: (dʌɪəˈlɛktɪk) the exchange of arguments and counter-arguments, respectively advocating propositions (theses) and counter propositions (antitheses), in arriving at a conclusion synthesis

 

دیالکتیک : مبادله ی استدلال و ضد استدلال ،به ترتیب : دفاع کردن از مدعا(تز) و مخالفت با ضد مدعا (آنتی تز ) ، برای رسیدن به نتیجه ( سنتز).

اصطلاحات مهم :

argument:  استدلال 

conclusion : نتیجه 

حمید خسروانی

  • حمید خسروانی

 

     Deductive Reasoning: reasoning that proceeds from general principles or premises to derive particular 

(information.(what follows necessarily from given premises

 

استدلال قیاسی : استدلالی که از مقدمات  یا اصول کلی ( مبادی تصوری و تصدیقی ضروری {بدیهی} ) ساخته شده است ، برای استخراج اطلاعات خاص ( آنچه که به الضروره از  مقدمات استنتاج میشود.)

 

اصطلاحات مهم : premises  : مقدمات قیاس   

 general principles : اصول کلی ( مبادی تصوری و تصدیقی ضروری {بدیهی} ) 

ترجمه: حمید خسروانی 

  • حمید خسروانی

Contingency: the status of facts that are not logically necessarily true or false (the possibility of something happening or not happening

 

احتمالحتمالی): وضعیت حقایقی که به لحاظ منطقی ، ضرورتا ، درست یا غلط نیستند (یعنی : امکان وقوع یا عدم وقوع یک چیز).

شاید همان امکان خاص در فلسفه اسلامی است.  (امکان خاص آن است که از طرفین، هم از طرف سلب و هم از طرف ایجاب، ضرورت را سلب مى‌کند. بنابراین وقتى مى‌گوییم انسان دو سر ممکن است (به امکان خاص)، منظور آن است وجود انسان دو سر محال نیست؛ چنان‌که عدمش هم محال نمى‌باشد؛ ولى اگر بگوییم واجب الوجود ممکن است (به امکان خاص)، غلط است؛ زیرا واجب الوجود هرچند که وجودش محال نیست، ولى عدمش محال است.

حمید خسروانی

  • حمید خسروانی

 

Consciousness: the faculty which perceives and identifies things that exist, and the relationship between oneself and one's environment

 

 

آگاهی ( خرد) :قوه ایی است  که چیز هایی که وجود دارند را، وارتباط خودش با محیط را ادراک میکند و تشخیص میدهد.  

مترادف :  the ability to experience or to feel, wakefulness توانایی تجربه یا احساس کردن / هوشیاری

اصطلاح مهم در تعریف : faculty است به معنای قوه و توانایی 

  • حمید خسروانی

اصطلاح 6 

 
Causality: the law that states that each cause has a specific effect, and that this effect is dependent on the initial identities of the agents involved.

 

 ترجمه : علیت: قائده ایی  که بیان می کند ، هر علتی دارای یک اثر خاص است و این اثر وابسته به عینیت ابتدائی عوامل مؤثر  ( علل معده) است.

  • حمید خسروانی

  A posteriori : where knowledge is possible only subsequent, or posterior, to certain sense experiences, in addition to the use of reason  empirical

 

دلیل پسین (پسینی) : معرفت وقتی حاصل میشود که  متعاقب یا بعد از یک تجربه حسی مشخص به علاوه ی استدال (تجربی) صورت بگیرد.

مثلا : این گزاره (بعضی دانشجویان فلسفه ، منطق بلد نیستند .) نیاز به اثبات و دلیل دارد.

 

A priori: where knowledge is possible independently of, or prior to, any experience, and requires only the use of reason non-empirical

 

دلیل پیشین ( پیشینی) : وقتی  معرفت مستقل و قبل از هر تجربه  حاصل میشود ، و تنها نیاز به استدلا دارد. (غیر تجربی)

مثلا : این گزاره ( همه کسانی که مرده اند سخن نمیگویند.) نیاز به اثبات ندارد وبه صورت قبلی مورد پذیرش است .

یا مثلا  سه به اضافه ی دو پنج میشود.

 

توضیحات و ترجمه از حمید خسروانی.

  • حمید خسروانی
خردخواهی و خودخوانی

دکتر حمید خسروانی دانش‌آموخته حقوق و فلسفه
آدرس وبسایت رسمی. از سال ۱۳۹۹ مطالب من در این وبسایت منتشر می‌شود:
https://hamidkhosravani.ir/

آخرین نظرات
نویسندگان