خردخواهی و خودخوانی

زندگی نیازموده ارزش زیستن ندارد. سقراط

خردخواهی و خودخوانی

زندگی نیازموده ارزش زیستن ندارد. سقراط

سلام خوش آمدید

۱۳۳ مطلب توسط «حمید خسروانی» ثبت شده است

 

A few days ago, I published a one-note about a book about purity, clearing, and cleaning of imagination's power of humans from everything other than God. I understood that the Statements of this book are mainly like Buddhism's teachings about clearing the mind from everything. If the mind became vacant of any concept, then what will remain? Well, nothing. Yes? Or no? maybe God is not "thing." That's right? I don't know presently. If in its book spoken from the aim of its teachings is to come of God to our body and soul, unless, does Is God something that enters whitin us? Is God a thing, or is he nothing? Or, more challenging of that, is God one person? It seems that God is the same as nothing. But on the one hand, God is a thing when we speak of him, and he is nothing when we don't talk of him. It is one paradoxical proposition. But in fact, it isn't. because I think and in my epistemology, concepts like 'thing' and 'nothing' are actually and, in the truth, mental and subjective. In the real world, these concepts have no a factical being. Only and only God is pure intuition or, let me say, pure, absolute awareness. I will soon Continue this discussion inshallah. If you have something to say, say it below.

 

 

 

 

Hamid khosranvani

 

 
  • حمید خسروانی

کتابی رو که سالها آرزوی خوندش رو داشتم و تازگی ها سعادتی پیدا شده و سر فرصت برگی ازش رو میخونم حیفم اومد به شما معرفی نکنم. کتابی است که از بس گنجها در خود دارد زبانم از توصیفش قاصر است و در این دوره ظلمانی روزنی به سوی روشنایی است. کتاب شرح مراتب طهارت حضرت علامه حسن زاده آملی با شرح آقای صمدی. تنها به یک نکته بسنده میکنم و اون اینکه نیمه شباهتی بین طهارت خیال در این کتاب با مطالبی که معارف شرقی مثل بودیسم و هندویسم درباره حضور در لحظه و ترک ذهن بیان میکنند وجود داره که تطبیق اونها خیلی جالب به نظر میرسه.

  • حمید خسروانی

 

جشن هزاریمن روز تاسیس وبلاگ را به دوستان عزیزم و همچنین به بازدیدکنندگان و همراهان همیشگی وبلاگ و کانالم تبریک عرض میکنم. با اینکه رسم وبلاگ نویسی کم شده اما نمیدونم چرا همچنان عاشق وبلاگ نویسی هستم و فعلا به امید خدا قصد دست برداشتن ازش رو ندارم. خیلی ها با همین وبلاگ خداروشکر هرچند نصف و نیمه کارشون انشاالله راه افتاده و خیلی ها باهاش انگیزه پیدا کردن و حتی خودم خخخ. تعداد کل بازدیدکنندگان تو این هزار روز هم به تقریبا پنجاه هزار نفر رسیده بازم هزارمرتبه شکر.

آرزو میکنم شما آمین بگین:

انشاالله مطالبی هزاربرابر مفیدتر ازین چیزایی که تو این کیسه عطاری هست توش قرار بگیره و کار هزاران نفر راه بیافته. الهی آمیییییییین.

  • حمید خسروانی

دریافت
حجم: 2.16 مگابایت

توضیحات:philosophy made simple
 

دو نکته:

1. ترجمه عنوان این کتاب را میتوان ساده ساز فلسفه نیز گذاشت.

2. متن انگلیسی ابن کتاب با نرم افزار ebook reeder باز میشود. برای دانلود این نرم افزار وارد شوید: https://download.icecreamapps.com/ebook_reader_setup.exe

دریافت ترجمه آن:

دریافت
حجم: 19.9 مگابایت

 

  • حمید خسروانی

به دلیل درخواست های زیاد برخی از دوستان از جمله جناب فتحی پیرامون کتابی که در آن مثال نقض توضیح داده شده باشد کتاب اثبات و رد لاکاتوژ که به تفصیل در فصل یک آن به مثال نقض پرداخته شده برای دانلود در اینجا گذاشته میشود:

 دریافت
حجم: 752 کیلوبایت
توضیحات: لاکاتوژ (رد و اثبات) مثال نقض

 

  • حمید خسروانی

برای دانلود آزمونهای دکتری فلسفه اسلامی و غرب و دفترچه های زبان و استعداد تحصیلی از 90 تا 99 بر روی لینک های زیر کلیک کنید.

رمز: hkhosravani.blog.ir

دفترچه زبان و استعداد دکتری فلسفه اسلامی
حجم: 24.7 مگابایت

 

آزمونهای دکتری غرب از90تا97
حجم: 23.1 مگابایت

 

آزمون های دکتری فلسفه اسلامی از 91تا99 با پاسخنامه
حجم: 21.1 مگابایت

 

 

 

  • ۰ نظر
  • ۱۲ شهریور ۹۹ ، ۲۲:۱۸
  • حمید خسروانی

سلام خدمت دوستان گرامی. یکی از بازدیدکنندگان محترم وبلاگ به اسم ستاره سوالی در ذیل مطلب «فرق علت با دلیل در مباحث فلسفی» مطرح کرده اند که به خاطر مفید بودن مطلب بر آن دیدم که پاسخ سوال ایشان را برای شما نیز نشر دهم که انشاالله مفید واقع شود.

سوال ایشان:

جناب خسروانی ممکنه این سوال رو پاسخ بدین؟

کدام گزینه درست است؟

1 علت شکستن شیشه پنجره، سنگی بود که به آن برخورد کرد

2 دلیل جوش آمدن آب کتری، رسیدن آن به صد درجه حرارت است

3 علت پی بردن ما به شخص پشت در خانه، صدای زنگ آیفون است

4 دلیل موفق شدن دانش آموز، کوشش منظمی ست که انجام می دهد

پاسخ:

با سلام خدمت شما. ببینید ابتدا باید فرق علت با دلیل را دانست آنگاه خود به خود پاسخ این سوال هم روشن میگردد. علت مفهومی هستی شناسانه است به این معنی که در فضا و موطن خارج از ذهن انسان و در عالم خارج و واقع مصداق دارد. به اصطلاح مفهومی ثانیه فلسفی است. هنگامی که چیزی عامل ایجاد کننده چیز دیگر در خارج از ذهن باشد و ربطی به طبع و ذهن ما نداشته باشد بلکه در واقع و نفس الامر هم همینگونه باشد به آن علت می گویند. اما دلیل مفهومی معرفت شناسانه است و در فضای ذهن انسان مطرح است. یعنی چیزی عامل چیز دیگری شود که طبق طبع و ذهن انسان اینگونه است و ممکن است در خارج از ذهن و در عالم واقع اینگونه نباشد. فی الواقع و اصطلاحا علت در مقام ثبوت است و دلیل در مقام اثبات.

حال با این توضیح پاسخ سوال روشن میگردد. پاسخ صحیح گزینه اول است. زیرا در خارج از ذهن انسان برخورد سنگ علت و عامل اصلی و ثبوتی شکستن شیشه است. اما دلیل غلط بودن گزینه های بعدی این است که در گزینه دوم باید به جای دلیل، از مفهوم علت استفاده میشد زیرا در خارج از ذهن انسان وقتی آب در صددرجه سانتیگراد به جوش آید آب به جوش می آید. در گزینه چهار هم مثل گزینه دو باید از مفهوم علت استفاده میشد نه دلیل زیرا علت موفقیت کوشش کردن و درس خواندن است. اما در گزینه سوم باید به جای مفهوم علت از دلیل استفاده می کرد زیرا اینکه فهمیده ایم کسی پشت در است تفسیر ذهنی و طبعی ماست که زنگ زدن باعث شده بفهمیم کسی پشت در است زیرا ممکن است در واقع کسی پشت در نباشد بلکه یا زنگ به علت خرابی یا به هر علت دیگری به زنگ درآمده باشد. پس گزینه یک درست است.

 

با تشکر از شما که سوالتون در اینجا مطرح کردید که دیگران هم استفاده کنند. 

  • ۰ نظر
  • ۰۱ مرداد ۹۹ ، ۰۰:۱۱
  • حمید خسروانی

مقاله و چلیپای جدید بنده را میتوانید در شماره116 هفته نامه ویرنامه مشاهده کنید:

 

دریافت
حجم: 6.07 مگابایت
 هفته نامه ویرنامه

 


 

  • حمید خسروانی

غالب فیلسوفان بزرگ اگزیستانسیالیسم چه شاخه الحادی آن مثل کامو، سارتر و داستایوسکی و چه شاخه الهی آن از جمله کگارد مطالب و تاملات فلسفی خود را با زبان ادبیات داستانی چه به صورت رمان و چه به صورت داستان کوتاه بیان کرد­ه ­اند. اما پرسش این است که چرا؟ چرا اینها نیز همانند تجربه گراهای سلف انگلیس یعنی لاک، هیوم و بارکلی و یا همانند مکتب رقیب خود یعنی پوزیتویست­های منطقی از جمله اگوست کنت، راسل، ارنست ماخ، حلقه وین که سردمدار این حلقه ویتگنشتاین و کارل پوپر هستند حرفهای خود را به صورت تحلیلی، شفاف و ساده بیان نمی کنند؟ چرا مثلا نمی گویند این مدعای من است و این هم دلایل آن؟ یا الف ب است ب ج است پس الف ج است؟ ادعای من فلان است و بهمان است زیرا...؟  این پرسشی بنیادین است که اگر به آن پاسخ داده نشود ممکن است عوامانه و ژورنالیستی اگزیستانس­ها را یا یاوه ­سرا خطاب کنیم و یا یک ریشخند مغرورانه­  علمیِ آکادمیک بزنیم و مثلا بگوییم اصلا آنها فیلسوف نبودند آنها نمی دانستند فلسفه چیست و قس علی هذا. بنابراین تلاش می کنیم پاسخی حداقلی برای این پرسش بیابیم. اگر پاسخ را بیابیم بعید است که دیگر با اگزیستانس­ها درگیر شد و یا آنها را متهم به بی­سوادی کرد بلکه شاید آنها را فیلسوف به معنای کلمه دانست.

سرنخ جواب به دغدغه ­های فلسفی و اساسا تعریف آنها از فلسفه بر می گردد. دغدغه­ های فلسفی در طول تاریخ فلسفه به طور کلی به دو دسته تقسیم می­ شده­ اند یک دسته  متافیزیکی و معرفت­شناسانه محض است که هنوز که هنوز است بر سر آنها بحث و جدل است. مثلا وجود و ماهیت، جوهر و عرض، تقدم معرفت­شناسی بر وجودشناسی، مباحث زبانی، مباحث منطقی و... این دسته مباحثی درجه دوم محسوب می­گردند به این معنی که هیچ دردی از انسان را درمان نمی­کنند و فیلسوفان از روی کنجکاوی و ارضای حس وسواس­ گونه عقل جزئی استدلالگر به سراغ آنها رفته ­اند. اما دسته دوم مباحث مربوط به خود انسان و دردهایش و سوالهایی است که پاسخ آنها به اندازه زندگی برای فیلسوف مهم است. اینها دغدغه ­های درجه اول نامیده می شود به این معنی که انسان گویی هدفی جز آنها در زندگی ندارد. این دغدغه­ های وجودی سرانجام فیلسوف را به یکی از سه راه می کشاند. یا به جنون، یا به خودکشی با به ایمان. جنون را نیچه تجربه کرد، خودکشی را صادق هدایت­ها و ایمان را امثال کگارد.

باری بحث بر سر این است که چرا آنها برای دغدغه­ های دسته دوم ادبیات داستانی را انتخاب کردند؟ به طور کلی دو پاسخ می ­توان داد. یک پاسخ این است که انسان موجودی بسیار پیچیده است با دردها و سوالهای بی جواب؛ پس زبانی هم که م یخواهد با آن سخن بگوید زبانی پیچیده می­طلبد. زبان داستان بالاخص زبان رمان در حالی که به ظاهر ساده و قابل فهم و شیرین است در عین حال زبانی به شدت پیچیده است. در یک رمان فلسفه، روانشانسی، کنایه، مثل، تمثیل، آموزش، تعلیم و تربیت، نقد جامعه روزگار، نقد هستی، به تمسخر کشیدن دنیا و هزاران مقوله­ انسانی نهفته شده است اما در ظاهر اصلا دیده نمی ­شوند. در سطح رویین داستان جز با دو سه تا کاراکتر اصلی و چند کاراکتر فرعی که با هم زنجیره­ایی از روابط را تشکیل داده اند نمی­ بینیم. هر داستانی پروتاگونیست و آنتاگونیستی دارد و جدال بین آنها؛ اما در پس این چند کاراکتر و روابط ساده آنها اقیانوسی از احساسات، عواطف، عشق، مرگ، زندگی، پوچی، نهیلیزم، خودکشی، ایمان، نجات، رستگاری، دین، خدا، انکار خدا، خیانت فردی، خیانت جمعی، حسادت، رذایل اخلاقی، فضایل اخلاقی، درستی، نادرستی، غم وشادی، ناامیدی و هزاران ابعاد انسانی نهفته می بینیم. در یک دیالوگ ساده مثلا وقتی یک شوهر از زن خود می­ پرسد دیروز کجا بودی؟ این گزاره سه کلمه دارد. یک گزاره استفهامی است اما در پس این سه کلمه چندین درد و چندین دغدغه نهفته است که با تحلیل شخصیتها و روابطشان به دست می ­آید. مدعای فیلسوف مثلا این است که زندگی پوچ است اما به نظر شمای مخاطب چگونه این مسئله­ پیچیده را در قالب استدلالِ مثلا ضرب اول از شکل اول قیاس ارسطویی پیاده کند؟ یا آن را مثل پوزیتویستهای منطقی بیان کند که اگر p آنگاه q و اگر q آنگاه r پس p r. در فنداسیون و اسکلت زیرین هر داستان مدعایی وجودی و انسانی نهفته است که بر روی آن هزاران دیالوگ و مونولوگ و شخصیت سوار شده است. نویسنده تلاش می ­کند برای بیان مقصود فلسفی و وجودی خود یک زندگی را به ترسیم بکشد تا اینکه مثلا در یک جمله خود را خلاص کند که فلان است و بهمان زیرا بیسار... و خلاص.

پاسخ بعدی به پرسش این مقاله که کمی منطقی است ما را به مقصود نزدیکتر می ­کند؛ و آن این است که زبان داستان زبان تمثیل است و تمثیل در عرض قیاس و استقراء این مزیت را دارد که سعی نمی­کند برای شخص مخاطب باور و عقیده ایجاد کند بلکه وضعیت موجود و مدعای خود را ترسیم می­کند و به تصویر می ­کشد. به جای اینکه یک قانون کلی ارائه دهد و آن را در قالب قضیه­ کلیه ارائه دهد و مثلا بگوید هر الفی ب است پس هر ج د است مقصود و سخن و مدعای خود را در قالب گزاره­ های جزئیه و شخصیه بیان می­کند. فیلسوف اگزیستانس داستان­سرا از فیلسوف پوزیتویست منطقی باهوش­تر است زیرا وقتی سخن خود را در قالب گزاره­های جزئیه و شخصیه با زبان داستان بیان می­ کند مخاطب خود را در حالت طلق و آزادی قرار می­دهد که خود را جای شخصیت ­های داستان بگذارد و مخاطب از خودش بپرسد که اگر من جای شخص A یا B بودم چه تصمیمی می­ گرفتم و یا شاید تسلیم تصمیم و اراده کاراکتر شود و شاید هم نشود. اما تاثیر روانی و تکوینی GENETIC خود را می­گذارد به همین خاطر هم هست که زبان کتب مقدس مثل عهد قدیم و جدید و قرآن زبان تمثیل و داستان و قصه است. به دلیل ضیق و کمی فضای این مقاله مجبور به فشرده کردن و خلاصه کردن مطلب شدیم اما در مقالات دیگر تلاش می­شود هرکدام از وجوه مذکور را با تفصیل بیشتری پی گرفت.

این مقاله بنده را همراه با سیاه مشق اینجانب میتوانید در صفحه 7 و 8 هفته نامه «ویرنامه» نیز مشاهده کنید.

 

 

 

دریافت
حجم: 5.64 مگابایت
توضیحات: هفته نامه ویرنامه

 

 

 

 

 

 

 

  • ۰ نظر
  • ۰۸ خرداد ۹۹ ، ۰۵:۵۲
  • حمید خسروانی

نزدیک ده سال از فیلم inception ساخته کریستوفر نولان می گذرد. دو سال پیش که این فیلم را دیدم گاهی سوالی که برای همه مخاطبین این فیلم پیش می آید برای بنده نیز سوال می شد که در پایان فیلم، شخصیت اول این فیم یعنی «دام کاب» که دی کاپریو نقش آن را بازی می کند به دنیای واقعی برگشت یا خیر؟ یا توتم و فرفره ایی که (در سطوح خواب ها برای یادآوری به خودشان که بدانند در خوابند و باید به سطح قبلی یعنی واقعیت برگردند) آن را به چرخش در می آورند و اگر نایستد یعنی هنوز در خواب به سر می برند، در سکانس آخر فیلم میبینیم که می چرخد و بدون ایستادن، فیلم به پایان میرسد. آیا در پایان فیلم نیز کاب در سطحی از خواب به سر می برد؟

 

 

اخیرا که این سوالها برایم جدی تر شد مصاحبه کارگردان این فیلم در دانشگاه پرینستون را مطالعه کردم و با سخنان جالبی مواجه شدم. در پاسخ به یک دانشجوی فلسفه که از او همین سوالها را میپرسد می گوید که آیا شما میتوانی ثابت کنی الان در خواب نیستی؟ 

Think about it this way: can you prove that you are not dreaming? No? You'll still keep living your life anyway. We don't have our own spinning tops, but we manage to deal with it. Maybe this means that all subjective levels of ؟reality are valid. What even is reality anyway, maaan

پاسخ نولان یادآور همان مسئله مهم سوفسطائیان است که «به غیر از خود من و تخیلات من واقعیتی وجود ندارد». زیرا هر سطحی از زندگی ما چه حالا که بیداریم و چه وقتی که در خوابیم همه و همه اندیشه های من است و هرکدام برای خودش واقعیت محسوب می گردد.

کریستوفر نولان در ادامه می گوید در هر سطحی که از زندگی به سر میبریم چه خواب چه بیداری چه خیال و... به عنوان سطحی از واقعیت معتبر محسوب می گردند. ایراد بزرگی که به سوفسطائیان گرفته میشود و برای اولین بار توسط جورج ادوارد مور در قرن نوزده بیان شد بر نولان هم وارد است؛ که آقای نولان شما که می گویی هر سطحی از زندگی واقعیت است و بر این پایه معتر نیز هست، ملاک شما از واقعیت چیست؟ سخن شما در ظاهر فلسفی و قشنگ است اما در پشت این سخن این ایراد بزرگ وارد است که تا ما ملاکی و تعریفی از واقعیت نداشته باشیم نمی دانیم که واقعیت چیست. پاسخ شما از دو حال خارج نخواهد بود که یا میگویید  ملاک واقعیت «منم» که دوباره  اشکال می شود منظور از من چیست؟ من که ملاک نشد، من فقط ثابت میکند که ورای «من» شبیه به من نیست نه اینکه ورای من واقعیتی ندارد. یعنی همه اش تکرار ادعا است نه استدلال. یا میگویید که ملاک واقعیت همین دنیای واقعی است که در آن زنگی می کنیم اشکال اساسی اینجا وارد است که همین سخن شما ادعای شما را نقض می کند. اینگونه که اگر ملاک واقعیت همین دنیاست پس ورای این دنیا واقعی نیست بلکه خواب و خیال است. 

 

  • حمید خسروانی
خردخواهی و خودخوانی

دکتر حمید خسروانی دانش‌آموخته حقوق و فلسفه
آدرس وبسایت رسمی. از سال ۱۳۹۹ مطالب من در این وبسایت منتشر می‌شود:
https://hamidkhosravani.ir/

آخرین نظرات
نویسندگان